loading...
سوباساعشقم
سانایی بازدید : 213 نظرات (0)

مقدمه : این داستان در یکی از شبهای سرد زمستانی اتفاق میافتد و دوستان ما اینبار خودشان را باید برای ماجراجویی عظیم آماده کنن.....    
امسال کرسیمس برف زیادی باریده بود و همه جا پوشیده از برف شده بود. سوباسا و سانایی در خانه نشسته بودند و بازی میکردند. پدر و مادرسوباسا برای شرکت در مراسمی به شهر رفته بودند و تا صبح برنمیگشتند. یکنفر به پنجره سنگ پرتاب کرد. آنها رفتند که ببیند کی بود ، متوجه شدند که یکنفر با لباس قرمز و ریش سفید بلند با کالسکه ای که تعدادی گوزن آنرا هدایت میکردند ایستاده و به آنها نگاه میکند.


سوباسا از ظاهر او فهمید که آن شخص کسی جز بابانوئل نیست.پرسید بابانوئل تو اینجا چکار میکنی؟ الان باید کادوهات رو برای بچه ها ببری. بابانوئل با چهره ی غمناکی گفت درسته ، اما آهی کشید و گفت سوباسا با مشکل بزرگی مواجه شدیم. سوباسا پرسید چه مشکلی؟ بابا نوئل به سوباسا گفت اخیرا گروهی مزاحم کار ما که تولید و بسته بندی کادو برای بچه بود ، شده و دردسر درست کردند و ما نمیتوانیم به موقع همه ی کادوها رو به بچه ها برسانیم. سوباسا گفت مزاحم؟ بابانوئل جواب داد بله !
   
این گروه که گروه شینزو نامیده میشه به چند نفر از کارکنان ما که مسئول پخش کادوها بودند آسیب رسوندن و دیگه تحمل این وضع مشکل شده و برای همین آمدم دنبال تو سوباسا.
سوباسا : دنبال من؟ چرا؟ بابانوئل ادامه داد با کمک تو و دوستانت میتوانیم بر آنها پیروز بشویم و برای همیشه آنها را بیرون کنیم.
سانایی : شما مطمئنید که سوباسا موفق به انجام اینکار میشه؟ بابانوئل جواب داد بله .
بابانوئل رو به سوباسا کرد و گفت ما وقت زیادی نداریم و تا صبح نشده باید اینکار را به پایان برسانیم ولی ما سر راهمان دوستان تو را هم برای کمک سوار میکنیم. تو آماده ای سوباسا! سوباسا گفت بسیار خوب . سانایی مواظب خودت باش و تا وقتی برمیگردم برایم دعا کن که موفق بشم. خداحافظ.
سوباسا و بابانوئل سوار کالسکه شدند و به سرعت از جلوی چشمان سانایی ناپدید شدند.
   
در راه سوباسا از بابانوئل پرسید وقتی به آنجا برسیم باید چکار کنیم؟ بابانوئل جواب داد اول بگو ببینم در بین دوستان تو چه کسانی از مهارت بالاتری در فوتبال برخوردار هستند؟
سوباسا کمی فکر کرد و گفت در بین دوستان من ماتسویاما ، میزوگی ، کاکرو ، واکی و تارو از مهارت بالایی برخوردار هستند.
بابانوئل گفت پس اول میریم دنبال این 5 نفر و اونها رو با خودمون میبریم. سورتمه ی بابانوئل به سرعت حرکت میکرد و کم کم نزدیک خانه ی ماتسویاما میشد.
ماتسویاما در حیاط خانه درحال تمیز کردن برف های جلوی در بود که فوجیساوا آمد و در پاروکردن برف به او کمک کرد اما هوا آنقدر سرد بود که دستانش درحال یخ زدن بود.
       



 ماتسویاما متوجه موضوع شد که فوجیساوا از سرما دارد بخود میلرزد . دستکشهای خودش رو درآورد و دست فوجیساوا کرد و گفت حالا بهتر شد. فوجیساوا گفت اما ماتسو تو چی؟ ماتسویاما گفت اشکالی ندارد تا وقتی تو پیشم باشی احساس سرما نمیکنم.
ماتسویاما داشت این حرف ها را میزد که سورتمه ی بابانوئل در حیاط فرود آمد و سوباسا به سمت ماتسویاما و فوجیساوا رفت.
ماتسویاما : چی شده سوباسا؟ ببینم این این این بابانوئله؟ سوباسا گفت درسته خود بابانوئله اما به کمک ما احتیاج دارد و شروع کرد به تعریف موضوعی که اتفاق افتاده. بعد از اینکه حرف سوباسا تمام شد ماتسو گفت من حاضرم همراه شما بیایم. فوجیساوا گفت البته که تو باید به بابانوئل کمک کنی . من منتظرت خواهم ماند تا برگردی.سوباسا : پس میتوانی بروی خانه ی ما و با سانایی برای ما دعا کنی. بابانوئل بچه ها رو صدا زد و گفت دارد دیر میشود و باید دنبال بقیه هم برویم و در یک چشم بهمزدن سورتمه از جلوی چشم فوجیساوا ناپدید شد و فوجیساوا به آخرین ردپای ماتسویاما نگاه کرد و بعد به سمت خانه ی سوباسا رفت .به این ترتیب میزوگی ، کاکرو و تارو نیز با آنان همراه شدند و به سرزمین شمالی رفتند. این سرزمین همیشه پوشیده از برف و یخ بوده و هرگز تابستانی وجود نخواهد داشت.
بالاخره سورتمه ی بابانوئل رسید و بچه ها همه پیاده شدند و دنبال بابانوئل به کارخانه تولید کادو سر زدند.کارخانه ی جالبی بود و کارکنان زیادی در حال آماده کردن و بسته بندی بودند. یکی از کارکنان آمد و گفت سلام بابانوئل ما هنوزم مشکل داریم. اوباشی که چند هفته پیش به ما حمله کرده بودند باز هم در کمین هستند.
بابانوئل گفت دیگر نگران نباشید. ما با کمک این دوستان بزودی میتوانیم آنها را از اینجا بیرون کنیم و بموقع کادوها را تحویل بدهیم.
سوباسا : اما بابانوئل ما چطور قراره به شما کمک کنیم؟
بابانوئل جواب داد : ما با آنها قرار یک مسابقه ی فوتبال گذاشتیم اما متاسفانه بدجوری شکست خوردیم و آنها مدام مزاحم کار ما میشوند ولی اینبار ممکنه شما بتوانید شکستشان دهید.
واکی : موضوع خیلی جالب شد من حاضرم بازی کنم. تارو ، میزوگی ، کاکرو و ماتسویاما هم از برای کمک به بابانوئل این مسابقه رو قبول کردند. بابانوئل در آخر گفت بروید و کمی استراحت کنید . تا 10 دقیقه دیگر خبرتان میکنم و بعد به سراغ سر دسته شینزو رفت و تقاضای یک مسابقه ی دیگر را کرد.
همانطور که بابانوئل گفته بود 10 دقیقه بعد آمد و ما را برای مسابقه خبر کرد و به زمین چمن سر پوشیده ای برد.
مسابقه نزدیک بود.....
ما یکی 2 دقیقه منتظر بودیم اما کسی از تیم حریف در زمین نیامده بود و ما باز هم صبر کردیم تا بالاخره وارد شدند کاپتان تیم اوباش جلو آمد و خودش را معرفی کرد من کارل اشنایدر هستم. بزودی از اینکه به اینجا آمدید پشیمان خواهید شد و خندید و رفت.
کاکرو که تحمل این حرف را نداشت عصبانی شد و گفت خودم نشانتان میدم با کی طرف هستید. هنوز زوده راجب ما قضاوت کنید. اشنایدر گفت خواهید دید...
درسته که تیم ما 5 نفره اما ما حاضریم با شما بازی کنیم.
بعد از اینکه شکستتان دادم مجبورید هر چیزی که ما میخواهیم برآورده کنید.
میزوگی : چه مغرور ، گوش کن سوباسا ما باید هر طور شده آنها را سر جایشان بنشانیم. تو هم موافقی؟
سوباسا : درست ، اما برای اینکار به همکاری همه نیاز داریم تا درس خوبی به آنها بدهیم.
ماتسویاما : نگران نباش ما موفق میشویم.بازیکنان تیم شینزو :... بازیکنان تیم بابانوئل :
دروازبان واکاشیمازو... دروازبان واکی... خط دفاع : ماتسویاما
گوش چپ برایان... گوش چپ تارو
گوش راست سانتانا... گوش راست میزوگی
خط میانی خوان دیاز... خط میانی سوباسا
قلب خط حمله اشنایدر... قلب خط حمله کاکرو

قوانین بازی ...
1- درگیری ممنوع
2- بازی ناجوانمردانه ممنوع
3- وقت 40 دقیقه
4- داور بابانوئل
5- فقط 1 گل
تبصره ی بازی ...
به این ترتیب اعلام میگردد بدلیل کمبود وقت در پخش کادوها هر کسی که اولین گل را بزنه برنده و تیم بازنده حق آمدن به این سرزمین را نداشته و برای تنبیه در پخش کادو به تیم برنده کمک خواهد کرد.
تیم اوباش کمی مشورت کردند و بنا به تصمیم اشنایدر قرار شد تا 20 دقیقه بازی کنند. 2 تیم سر پستاشون رفتند و بازی با صدای صوت بابانوئل آغاز گردید.ماتسویاما بازی رو شروع کرد و سوباسا به سرعت شروع به حمله کرد اما تیم اوباش خیلی سرسخت بود . دیاز به سرعت جلوی سوباسا سبز شد و خیلی راحت توپو از چنگش درآورد و به سمت دروازه رفت. کاکرو و تارو رفتند تا جلوشو بگیرن اما دیاز قویتر بود و هیچجوری نمیشد توپو صاحب شد. یکی 2 دقیقه دیاز سر کارشون گذاشت بعدش با یک حرکت از هردوی اونها رد شد.و به ویکتورینو پاس داد . ویکتورینو پا به توپ جلو رفت و ماتسویاما در حال تکل زدن بود که دوباره به دیاز پاس میده و دیاز با شوت مخصوص خود به سمت واکی شلیک میکنه. واکی میپره که توپو بگیره اما بی فایده بود چون خیلی راحت توپ مسیرشو عوض کرد
   


چیزی نمونده بود گل بشه که واکی تونست دروازه رو نجات بده.سانایی در حال دیدن آلبوم عکس های سوباسا بود. آلبوم عکس های سوباسا رو کنار گذاشت و به سمت پنجره ی ایستاد با خودش دعا کرد تا سوباسا هر چه زودتر ماموریتش رو به پایان برسونه و زودتر به خونه برگرده ...
       
       
زینگ ... زینگ ...
سانایی رفت در را باز کرد و دید فوجیساوا اومده ، پرسید این وقت شب اینجا چکار میکنی؟ فوجیساوا : ماتسویاما برای ماموریت بزرگی رفته . سانایی هم گفت آهان متوجه شدم. پس ماتسو هم برای کمک به بابانوئل رفته چه عالی...
فوجیساوا : امیدوارم موفق بشن...
سانایی : توپ کنار در را برداشت و به فوجیساوا گفت نگران نباش . بیا بریم اتاق بالا و به آلبوم عکس های سوباسا نگاه کنیم... واکی به ویکتورینو اشاره کرد و گفت کارت عالی بود که اون 2 نفر رو جا گذاشتی اما شماها از هر روشی استفاده کنید امکان نداره بزارم توپی وارد دروازه بشه.
   
اجازه نمیدم شماها به این آسونی بهم گل بزنید!
واکی توپ رو به میزوگی پاس میده . میزوگی به سرعت ویکتورینو رو جا میزاره . به ماتسویاما پاس میده .
ماتسویاما : سوباسا آماده باش میخوام توپو برات سانتر کنم....
دیاز متوجه شد و یه تکل زد ولی ماتسویاما از دیاز زرنگتر بود و تونست سانتر رو انجام بده. توپ از بالای سر همه عبور میکنه و جلوی پای سوباسا میفته و سوباسا یک شوت محکم میزنه...
واکاشیمازو : نمیزارم گل بشه ... بگیر ...توپ به سانتانا میرسه ...
اشنایدر : زود باش برو جلو نباید وقتو تلف کنیم...
سانتانا : دیاز آماده باش که توپو بگیری ...کاکرو میره که توپو تو یک نبرد تن به تن ازش بگیره ... یعنی موفق میشه؟ کاکرو و سانتانا با هم رو برو میشن و قدرت هر دوتاشون زیاده ولی در یک لحظه سانتانا موفق میشه توپو به دیاز برسونه ...

خوان دیاز :
متشکرم سانتانا ! رفتم که گل بزنم...
سوباسا : نمیزارم رد بشی !
دیاز : خیلی خوب اگه میتونی جلومو بگیر ... دیاز با اشنایدر 1-2 میکنه و بالافاصله از سوباسا که رد میشه شوت مخصوصش رو اجرا میکنه ...واکی با مشت جلوی توپو میگیره و ماتسویاما قبل از اینکه توپ به اوت بره با تکل جلوشو میگیره و به تارو پاس میده...تارو میساکی ویکتورینو رو جا میزاره . برایان داره بهش نزدیک میشه . خصوصیت برایان در سرعت فوق العادشه که باعث میشه بسیاری از حریفان از پای دربیان.
تارو : درسته که تو خیلی سریع هستی اما من تسلیم نمیشم ، برو سوباسا ...
تارو با سوباسا 1-2 میکنه ...
   
دوباره توپ به تارو میرسه و سوباسا جلو میره . اشنایدر در تعقیب سوباساست.
اشنایدر : امکان نداره بزارم توپ رو بهت پاس بده !!!
سوباسا : تارو توپو بفرست ....
تارو : باشه... بگیر سوباسا ....
   
اشنایدر میره که پاس تارو را قطع بکنه ...کارل اشنایدر : نفهمیدم چی شد؟
سوباسا جاخالی داد و توپ به کاکرو یوگا رسید ....
اشنایدر : دروازبان !
   
واکاشمازو جلوی ضربه ی قوی کاکرو را گرفت و داره توپ به سمت ماتسویاما میره.
واکاشی دستش مصدوم شد و هنوز دروازه خالیه .....ماتسویاما : خودم کارتونو یکسره میکنم. بگیر که این دیگه گله......
   
دیاز : نه ... توپ داره میره تو گل ... !
برایان با سرعت فوق العادش سر میرسه و با سر توپو از روی خط دروازه دور میکنه.
سوباسا : هیچکس در خط دفاع نیست . اشنایدر تنهاست .
اشنایدر سریع توپو بر میداره و در یک پشم به هم زدن به واکی میرسه.
اشنایدر : اگه میتونی این شوتو بگیر ... اگه گل نشه قسم میخورم برای همیشه اینجا رو ترک کنم .
       

واکی : پس کمک میکنم به آرزوت برسی اشنایدر .... یه _____ه
       
اشنایدر : باورم نمیشه ... اون مهارش کرد.
واکی پوز خند میزنه و به سرعت بازی رو شروع میکنه. توپ را بلند به سمت تارو میشوته تارو : پس ببین چیکار میکنم...


       
سوباسا برو جلوووووووووو......
واکاشی : چرا معطلی سوباسا ، زودباش شوت کن چون مطمئن باش میگیرمش.
سوباسا : خیلی خب پس اگه میتونی بگیر ....ضرب توپ کمی بیش از حد معمول بود و توپ از دست واکاشی خارج شد و جلوی پای کاکرو افتاد.
سوباسا : زودباش کاکرو شوتش کن...
واکاشی : چی ؟ هر چقدرم قوی شوت کنی من مهارش میکنم ........کاکرو : خوابشو ببینی .........
واکاشیمازو از جاش بلند میشه و دوباره به سمت توپ شیرجه میره...اولین گل توسط تیم بابانوئل به ثمر میرسه و حالا افراد تیم اشنایدر حسابی عصبانی هستند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
من یک دختر یازده ساله ام وبخاطر این که درکارتون فوتبالیست ها ازشخسیت سوباساخوشم امد تصمیم به ساخت این سایت شدم تاعکس هاوداستان های کارتون فوتبالیست هابه خصوص مربوط به سوباسا رو
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    قالب چطوره
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 206
  • بازدید کلی : 4,276